کشورهای عربی منطقه در صف گسترش روابط با ایران
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۳۱۵۰۰
چشم انداز ژئوپلیتیک منطقه غرب آسیا در حال تجربه یک تغییر قابل توجه است که عمدتا ناشی از شناخت روزافزون کشورهای منطقه از این واقعیت است که تهدیدات مداوم برای امنیت سرزمینی مانع برنامه های توسعه اجتماعی-اقتصادی بلندپروازانه آنها می شود.
به گزارش عصرایران، وبگاه نشریه "میدل ایست آی" با این مقدمه نوشت:
ایران تهدیدهای صریحی برای بی ثبات کردن منطقه در صورت گوشه گیری یا منزوی شدن کرده است و به این تهدیدات عمل کرده است، به ویژه در سال 2019.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زمانی که عربستان سعودی در ژانویه 2016 روابط خود را با ایران قطع کرد، کارزاری را برای منزوی کردن رقیب دیرینه خود آغاز کرد که منجر به کاهش روابط بسیاری از کشورهای عربی با تهران شد.
در پی این اقدام دولت سعودی، امارات متحده عربی سطح روابط دیپلماتیک خود با ایران را به کاردار کاهش داد، در حالی که کویت و قطر هم نمایندگان خود را از تهران فراخواندند.
عمان موضع بی طرفی داشت و بحرین همه روابط خود با ایران را به تاسی از دولت سعودی قطع کرد.
اما امروزه تقریبا همه این کشورها در صف برقراری دوباره روابط با ایران ایستاده اند و به دنبال عادی سازی یا گسترش روابط خود با تهران هستند.
از زمان حملات سال 2019 (به تاسیسات نفتی آرامکو سعودی) که منطقه را به آستانه جنگی فراگیر رساند، تحولات قابل توجهی در ژئوپلیتیک خلیج فارس رخ داده است.
امارات سفیر خود در ایران را مجددا منصوب کرده و جایگاه خود را به عنوان شریک نخست تجاری منطقهای ایران پس گرفته است. کویت نیز سفیر خود را به تهران فرستاده و روابط اقتصادی خود را از سر گرفته است.
قطر از روابط دیپلماتیک قوی با ایران برخوردار است، مانند عمان، جایی که همواره روابط دوستانه تاریخی بین تهران و مسقط برقرار بوده است.
در حالی که بحرین هنوز به طور کامل روابط خود را با تهران احیا نکرده است، تعاملات دیپلماتیک رفت و برگشتی بین تهران و منامه نیز آغاز شده است.
در آخر سال تقویمی ایران منتهی به 20 مارس 2023، تجارت غیرنفتی ایران و امارات، قطر، کویت و عراق تقریبا 35 میلیارد دلار بوده است.
امارات با 24 میلیارد دلار پیشتاز بوده است. با وجود تنش های دوره ای بین تهران و ابوظبی، روابط اقتصادی امارات با ایران هرگز متوقف نشده است.
پس از بازگشت سفیر امارات به تهران، اتاق بازرگانی ایران و امارات ماه گذشته برای احیای روابط تجاری، نشست افتتاحیه خود را در تهران برگزار کرد.
مرکز تجاری ایران و قطر نیز از سال 2017 به طور منظم از طریق کانالها و انجمنهای تازهتاسیسشده مختلف تعامل داشتهاند.
در نتیجه، حدود 800 شرکت ایرانی در حال حاضر در قطر فعالیت می کنند، کمیته مشترک قطر و ایران به طور منظم تشکیل شده است و شورای تجاری قطر و ایران تشکیل شده است. همچنین بخش گردشگری قطر در تهران نمایندگی افتتاح کرده است.
همزمان، عمان به عنوان یک مرکز تجاری جدید دیگر برای ایرانیان در حال ظهور است.
این سلطان نشین محدودیت های مختلفی را از سر راه تجارت با ایران برداشته است و تجارت دوجانبه تا مارس 2022 به 1.3 میلیارد دلار رسیده بود که رکوردی بالاتر و 53 درصد افزایش نسبت به سال قبل را نشان می دهد.
بازگشایی سفارت ایران در ریاض در 6 ژوئن امسال و تحولات پس از توافق مارس نشان می دهد که روابط ایران و عربستان در مسیری فراتر از سطح قبلی است.
ملک سلمان پادشاه سعودی از ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری ایران برای سفر به عربستان دعوت کرده است و وزرای خارجه دو کشور تماس های تلفنی و دیدارهای متعددی داشته اند.
مذاکرات برای برقراری مجدد پروازها، از سرگیری واردات و صادرات محصولات داخلی و افتتاح اتاق بازرگانی مشترک نیز بین دو کشور در حال انجام است.
وزیر دارایی عربستان سعودی ابراز تمایل کرده است که این کشور "بسیار سریع" در ایران سرمایه گذاری کند.
در حالی که در بحبوحه اعتراضات اخیر در ایران، دولت های غربی تا حد زیادی از تعامل مستقیم با ایران منصرف شده اند، کشورهای عربی از بیان آشکار نظرات خود در مورد وضعیت داخلی ایران خودداری کرده اند.
این سکوت رسمی را می توان به تجربیات خودشان از مداخله ایران در امور داخلی آنها نسبت داد، موضوعی که آنها همواره آن را محکوم کرده اند.
تحریم های آمریکا مانع اصلی گسترش روابط
از سوی دیگر، افزایش تعامل اقتصادی بین ایران و عربستان سعودی و همچنین سایر کشورهای عربی، به طور مستقیم تاثیری بر چالشهای پیش روی اقتصاد تحت تحریم ایران نخواهد داشت.
اما این فرصتی را برای مشاغل عادی ایرانی فراهم می کند تا تعاملات خود را با همتایان عرب خود در سراسر خلیج فارس از سر بگیرند.
این نتیجه بهویژه برای کسبوکارهایی که تحت حمایت دولت نیستند، بسیار مهم است.
در این میان، سرنوشت برنامه هستهای ایران و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نقش مهمی در محاسبات کشورهای منطقه و سایر کشورها در بررسی تعاملات دیپلماتیک و اقتصادی با تهران دارد.
در حالی که عربستان سعودی، امارات و بحرین در ابتدا از کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران حمایت می کردند، اما اکنون به نظر می رسد متعهد به کاهش تنش ها و حل مساله هسته ای از طریق ابزارهای دیپلماتیک هستند.
لغو تحریم های بانکی و تجاری علیه ایران برای باز کردن پتانسیل کامل همکاری اقتصادی بین ایران و همسایگان عرب آن ضروری است. هیچ کشوری نمی خواهد در فعالیت هایی شرکت کند که تحریم های آمریکا را نقض می کند.
بنابراین، بن بست مذاکرات بر سر از سرگیری برجام مهمترین مانع برای تحقق همکاری اقتصادی با ایران است. فروپاشی احتمالی توافق، تنها مهمترین خطری است که نه تنها توافق پکن، بلکه کل فرآیند دیپلماتیک در منطقه را تهدید میکند.
حل مساله هسته ای یا باقی ماندن بحران و پاسخ تهران به تصمیمات بین المللی مرتبط با موضوع هسته ای، مسیر آینده پویایی منطقه را شکل خواهد داد.
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: عادی سازی روابط ایران و عربستان عربستان سعودی کشورهای عربی روابط خود هسته ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۳۱۵۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا اعراب در مقابل ایران، هوای اسرائیل را دارند؟
استیون کوک، ستون نویس و نویسنده کتاب "پایان جاه طلبی: گذشته، حال و آینده آمریکا در خاورمیانه" در فارن پالیسی نوشت: آیا رهبران کشورهای عربی هوای اسرائیل را دارند؟ اگر کسی نگاهی به تحلیلهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی در خصوص تلاشهای ترکیبی دولتهای اسرائیل، آمریکا، بریتانیا، فرانسه، اردن و احتمالا سایر دولتهای عربی برای ناکام گذاشتن حملات موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل بیاندازد، چنین برداشتی خواهد کرد. گروهی از تحلیلگران، اسرائیلیها و فعالان طرفدار اسرائیل دوست دارند چنین تحلیلی را باور کنند.
به گزارش انتخاب، اما افسوس که این ادعا تا حد زیادی اغراق آمیز است. آخر هفته گذشته در بردارنده تحولات بسیاری بود، اما تقویت همکاریهای عربی اسرائیلی جز تحولات سپیده دم"خاورمیانه جدید" نبود.
تهاجم نظامی ویرانبار اسرائیل به نواز غزه در طی ۶ ماه گذشته فشار زیادی بر روابط این کشور با دولتهای عربی به ویژه اردن و مصر وارد آورده است. از بین دولتهای عربیای که دارای روابط دیپلماتیک با اسرائیل هستند، سفرای مراکش، مصر و امارات همچنان در تل آویو حضور دارند، اما پس از کشته شدن ۷ عضو سازمان غیرانتفاعی آشپزخانه مرکزی جهان، ابوظبی هماهنگی خود در زمینه کمکهای بشردوستانه را با اسرائیل به حالت تعلیق درآورده است. با این حال همچنان پس از همه این خشونتها و تنشهای دیپلماتیک، خبرنگاران و تحلیلگران این سوال را مطرح میکنند که آیا توافقات ابراهیم، که با وساطت دولت ترامپ به عادی سازی روابط بین اسرائیل و چند کشور عرب حاشیه خلیج فارس منجر شد اکنون مرده است یا نه.
یک دلیل وجود دارد که چرا هماهنگیهای امنیتی منطقهای در آخر هفته گذشته با رهبری فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) حائز اهمیت بسیاری بوده است. جنبه دیگر اهمیت موضوع مربوط به خود آمریکاست. پس از بیش از یک دهه تلاش برای تمرکز زدایی و چرخش توجه سیاست خارجی ایالات متحده از خاورمیانه به سایر مناطق، دولت بایدن اثبات کرد که واشنگتن میتواند صرف نظر از رویکرد سردرگم خود در قبال جنگ غزه، یک منبع تامین کننده امنیت در منطقه باشد.
اما نباید در نتیجه گیریها از این اتفاق بیش از حد اغراق کرد. همزمان با اشتراک مساعی دوستان اسرائیل و در حالی که تل آویو به صورت علنی از ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، اردن و قدرتهای منطقه بابت کمک هایشان قدردانی میکرد، مقامهای کشورهای عربی و تحلیلگران به سختی در تلاش بودند تعبیرها درباره تولد خاورمیانه جدید را تعدیل کنند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن تصریح کرد که ساقط کردن پهپادهای ایرانی دفاع از حریم هوایی کشورش بوده و اگر پهپادهایی از سمت مقابل نیز شلیک میشد اردن همان کار را انجام میداد.
یک مقام سابق عربی در این باره به من گفت: «باید دید دولتها چه برداشتی از مشروعیت اقدام نظامی اخیر (در دفع حمله ایران) دارند. در دریای سرخ ظاهرا کسی نمیخواست بخشی از ائتلاف دریاییای باشد که به منزله دفاع از اسرائیل تلقی میشد. هفته گذشته، کشورها پرتابههای شلیک شده را به این دلیل ساقط کردند که میشد آن را در قالب دفاع از حاکمیت بر آسمانشان تعبیر کرد و نه تمایل به یک جنگ منطقه ای.»
استدلالهای مهمی این وسط وجود دارد. با توجه به جنایتهای رخ داده در غزه و خشم بسیاری از شهروندان خاورمیانه از به خاک و خون کشیدن غیر نظامیان توسط ارتش اسرائیل، هیچ رهبر عربیای تمایل ندارد که به صورت علنی در کنار اسرائیل قرار بگیرد، چه رسد به تلاش برای حفظ امنیت آن. با این حال، دفاع از حریم هوایی و جلوگیری از تشدید نزاع منطقهای کنونی نتیجه یکسانی به دنبال دارد: کمک به اسرائیل.
صرف نظر از هیاهوهای روزهای اخیر، عملیات نظامی هماهنگی که از اسرائیل در برابر تلفات انسانی و مادی احتمالی محافظت کرد، نشان دهنده پایداری توافقات صلح اردن - اسرائیل و مصر - اسرائیل و همچنین توافقات عادی سازی سال ۲۰۲۰ است. تردیدی نیست که روابط میان دولتهای اسرائیل و اردن در سالهای اخیر و با توجه به تمرکز نتانیاهو بر توسعه روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس و اقدامات تحریک آمیز در بیت المقدس و کرانه باختری تحت فشار بوده است. این وضعیت مشکلاتی سیاسی برای ملک عبدالله ایجاد کرده بود و توازن ظریف برقرار شده میان خواستههای جمعیت فلسطینی ساکن اردن، جنبش اسلامی فعال این کشور و رهبران قبایل کرانه شرقی از یک سو و ضرورت راهبردی حفظ روابط عمیقا نامحبوب با اسرائیل از سوی دیگر را تهدید میکرد.
عزم ملک عبدالله برای حفظ روابط با اسرائیل، با توجه به اهمیت روابط اردن و آمریکا در بردارنده یک دیالوگ امنیتی بود که با وجود تضعیف روابط با اسرائیل در سایر جنبه ها، همچنان برای رهبران اردن از اهمیت برخوردار بود. این همکاری امنیتی زمانی که اسرائیل در سپتامبر ۲۰۲۱ در حوزه تحت مسئولیت سنتکام قرار گرفت تقویت شد. مصریها به نوبه خود ظاهرا نقش قابل تشخیصی در تحولات آخر هفته گذشته ایفا نکردند، اما آنها هم اطمینان یافته اند که به رغم بحرانهای متعددی که روابط دو کشور را از سال ۱۹۷۹ تاکنون تحت تاثیر قرار داده، دیالوگهای امنیتی شان با اسرائیل همچنان به قوت خود باقی و برای طرفین سودمند بماند.
منتقدان بدون تردید استدلال خواهند کرد که این روابط امنیتی شده جای تحسین و مباهات چندانی ندارد. روابط میان دولتهای عربی که مشروعیتشان از جمله به دلیل روابط با اسرائیل زیر سوال است، و یک دولت اسرائیلی که فلسطینیان را قتل عام و سرکوب میکند، جز برای رهبران اقتدارگرا و با هدف جلب حمایتی که آنها از واشنگتن دریافت میکنند برقرار نیست. اما این موضوع نافی این واقعیت نیست که دیالوگهای امنیتیای که سالها بین این کشورها برقرار بوده، در روز ۱۳ آوریل به ثمر نشسته است.
استدلال مبنایی در مورد ضرورت وجود توافقات ابراهیم که بر اساس آن همکاریهای امنیتی پس از سالها هماهنگی غیررسمی و پنهانی به سرعت توسعه یافت، همچنان پابرجاست. هیچ رهبر عربی در حاشیه خلیج فارس نیست که به نتانیاهو اطمینان داشته باشد و مخالف اقداماتی که ارتش اسرائیل در غزه انجام میدهد نباشد، اما اماراتی ها، بحرینیها و سعودیها (که شرکای ساکت توافقات ابراهیم هستند) مطمئنا بیشتر از اسرائیل از ایران ترس دارند. این تاکیدی بر استدلال حامیان توافقات ابراهیم است و اینکه چرا حامیان مردم فلسطین از این توافقات عصبانی هستند: رهبران عربی که روابط خود با اسرائیل را عادی سازی کرده اند، بیش از آنکه به موضوع تشکیل دولت فلسطینی اهمیت بدهند، بر دفع چالش ایران متمرکز هستند. به رغم عدم حضور برخی از سفرای کشورهای عربی در تل آویو در طول ۶ ماه گذشته، هیچ یک از دولتهای عربی که دارای روابط با اسرائیل هستند، اقدام به قطع روابط خود نکرده اند. برای مثال دولت عربستان علنا تصریح میکند که همچنام متعهد به عادی سازی روابط است، اما مسئولین سعودی خاطر نشان میکنند این عادی سازی را منوط به تشکیل دولت فلسطینی خواهند کرد. با این حال پس از همه این خشونت و قتل غیرنظامیان بی گناه در غزه، صرف این واقعیت که عربستان همچنان مایل به پیشبرد روابط خود با اسرائیل است ناگفتههای زیادی درباره جایگاه موضوع فلسطین در میان اولویتهای رهبران کشورهای عربی دارد.
در نهایت پس از آنکه بیش از دو دهه سرمایه گذاری آمریکا برای ایجاد تغییر در خاورمیانه نتیجه چندانی به دنبال نداشت، تلاش هماهنگ هفته گذشته برای جلوگیری از یک جنگ گسترده منطقهای نتیجه رهبری واشنگتن بود. این اقدام نشان داد که زمانی که سیاستگذاران آمریکایی بر جلوگیری از تهدیداتی که ثبات و امنیت منطقه را به خطر میاندازد تمرکز کنند، واشنگتن میتواند موفق عمل نماید. مطمئنا منتقدان استدلال خواهند کرد که ایالات متحده در توانمندسازی ارتش اسرائیل برای نابود کردن غزه نقش کاملا مخربی را ایفا نموده است. این انتقادی کاملا بجاست. آیا این ناظران یک جنگ تمام عیار منطقهای را ترجیح میدهند؟ برخی ممکن است با توجه به نگاهشان نسبت به اسرائیل موافق چنین جنگی باشند، اما سیاست آمریکا بر خلاف چنین سناریویی است.
آخر هفته گذشته بسیاری از تحلیلگران در شبکههای اجتماعی و سایر رسانهها با هیجان از این مسئله سخن گفتند که چگونه خاورمیانه جدیدی متولد شده که در آن کشورهای منطقه تلاشی هماهنگ را برای دفع حملات ایران علیه اسرائیل شکل داده اند، اما آنچه هیجان انگیزتر است اینکه جنگ حاضر تغییر چندانی در مناسبات منطقهای صورت نداده است. دولتهای منطقه همچنان مرعوب ایران هستند، هیچ تعهد ویژهای به برقراری عدالت در حق فلسطینیان ندارند، خواهان روابط خود با اسرائیل و مایل به ایفای نقش رهبری از جانب واشنگتن هستند.